آموزه های ناب

حاوی تعالیم مفید و مؤثر در سلامت روح و روان و جسم

آموزه های ناب

حاوی تعالیم مفید و مؤثر در سلامت روح و روان و جسم

حاوی مطالب تاثیر گذار و خواندنی و انسان ساز بر گرفته از معارف قرآن کریم و اهل بیت علیهم السلام و...

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
پیام های کوتاه
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران

شبهه در مورد محدوده رسالت پیامبر

اسلام صلی‌الله علیه و آله و سلم

وجواب آن 

متن شبهه :

مدرک قرآنی وجود دارد که ثابت می کند اسلام نه برای ما ونه برای هیچ کشوری نیامده است ، مگر عربستان👇

 

این نه توهین به پیغمبر است و نه بقران ، اگر ایرانی هستی و ادعا در عرب بودن داری یعنی کاسه ی از آش داغتر هستی، بیاحقیقت را از کتاب فارسی خود بخوان دوست گرامی 

چون عربی نمیدانی .

یک نفر خدمتی به ایران و ملت ایران کرد و کارهای قبلیش را جبران کرد او دکتر قمشه‌ای هست که قرآن فارسی را چاپ کرد

ولی متاسفانه چون حقیقت را روشن کرد ، چاپ مجدد را ممنوع کردند 

چرا ؟ مگر هر آنچه در کتاب قرآن بوده نگفته ؟

حقیقت تلخ است ؟

 

دوستان ، بخوانید و بدانید این گوشه ای از هزاران است یعنی مشت نمونه خروار ،

بدانید که هزارو چهارصد و پنجاه سال کلاه بر سرمان رفته ،  بدانید که محمد‌ پیامبرِ ایران و دیگر کشورهای جهان نیست ، فقط و فقط او پیامبر عربستان است. 

 

ﺍﮔﺮ ﻗﺮﺁﻥ را ﺑﺎﻭﺭ ﺩﺍﺭﯾﺪ ﮐﻪ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍ خدا ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻣﺤﻤﺪ ﺍﺑﻦ ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﺍﺳﺖ

پس ﺑﺪﺍﻧﯿﺪ ﮐﻪ بر اساس گفته ﺍﻟﻠﻪ، ما ایرانیها و دیگر کشور ها بجز عربستان

ﺑﺎﯾﺪ ﺯﺭﺗﺸﺘﯽ بمانیم و دیگر کشور ها باید به آیین خود ، یهود و مسیحیت و... باقی بمانند .

 ﺍﯾﻦ گفتهء آشکار خود ﺍﻟﻠﻪ ﺍﺳﺖ ﻭ ﭼﻨﺪﯾﻦ ﺑﺎﺭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻗﺮﺁﻥ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﺗﺎ ﺟﺎﯼ ﻫﯿﭻ تردیدی ﻧﺒﺎﺷﺪ ﮐﻪ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﻫﺎ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺍﺯ ﻣﺤﻤﺪ ﭘﯿﺮﻭﯼ ﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﺑﺎﯾﺪ ﺍﺯ ﭘﯿﻐﻤﺒﺮ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﮐﻪ ﺯﺭﺗﺸﺖ ﺍﺳﺖ ﭘﯿﺮﻭﯼ ﮐﻨﻨﺪ .

 

ﺩﺭ زیر ﺁﯾﻪ ﻫﺎﯼ ﻗﺮﺁﻥ با آدرس ﺑﺮﺍی شما آورده شده تا باور کنید👇👇👇

 

ﺳﻮﺭﻩ ﺍﺑﺮﺍﻫﯿﻢ ، ﺁﯾﻪ 4

ﻭَﻣَﺎ ﺃَﺭْﺳَﻠْﻨَﺎ ﻣِﻦ ﺭَّﺳُﻮﻝٍ ﺇِﻟَّﺎ ﺑِﻠِﺴَﺎﻥِ ﻗَﻮْﻣِﻪِ ﻟِﻴُﺒَﻴِّﻦَ ﻟَﻬُﻢْ ۖ ﻓَﻴُﻀِﻞُّ ﺍﻟﻠَّـﻪُ ﻣَﻦ ﻳَﺸَﺎﺀُ ﻭَﻳَﻬْﺪِﻱ ﻣَﻦ ﻳَﺸَﺎﺀُ ۚ ﻭَﻫُﻮَ ﺍﻟْﻌَﺰِﻳﺰُ ﺍﻟْﺤَﻜِﻴﻢُ .

ﻣﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﯿﭻ ﻗﻮﻣﯽ ﭘﯿﻐﻤﺒﺮﯼ ﻧﻔﺮﺳﺘﺎﺩﯾﻢ ﺑﻐﯿﺮ ﺍﺯ ﭘﯿﻐﻤﺒﺮﯼ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺯﺑﺎﻥ خودشان ﺳﺨﻦ ﺑﮕﻮﯾﺪ .

ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﯾﻦ ﻣﺤﻤﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎ ﭘﺎﺭﺳﯽ ﺯﺑﺎﻧﺎﻥ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻩ ﻧﺸﺪﻩ ﺍﺳﺖ ، ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﭘﺎﺭﺳﯽ ﺯﺑﺎﻥ ﺯﺭﺗﺸﺖ ﺑﻮﺩ .

 

ﺳﻮﺭﻩ ﺍﻟﻨﺤﻞ ( ﺯﻧﺒﻮﺭ ) ﺁﯾﻪ 36 :

ﻭَﻟَﻘَﺪْ ﺑَﻌَﺜْﻨَﺎ ﻓِﻲ ﻛُﻞِّ ﺃُﻣَّﺔٍ ﺭَّﺳُﻮﻟًﺎ ﺃَﻥِ ﺍﻋْﺒُﺪُﻭﺍ ﺍﻟﻠَّـﻪَ ﻭَﺍﺟْﺘَﻨِﺒُﻮﺍ ﺍﻟﻄَّﺎﻏُﻮﺕَ .

ﻣﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﺮ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺍﯼ ﺭﺳﻮﻟﯽ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻳﻢ که میگفت : ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺑﭙﺮﺳﺘﻴﺪ ﻭ ﺍﺯ ﭘﺮﺳﺘﺶ ﻫﺮﮔﻮﻧﻪ ﺑﺘﯽ ﺍﺟﺘﻨﺎﺏ ﮐﻨﻴﺪ .

ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎ ﺍﯾﺮﺍﻧﯿﺎﻥ ﺍﯾﻦ ﺭﺳﻮﻝ ﺯﺭﺗﺸﺖ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﭘﯿﺎﻡ ﯾﮑﺘﺎ ﭘﺮﺳﺘﯽ ﺭﺍ هماهنگ ﺑﺎ ﺧﻮﯼ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﺁﻭﺭﺩ .

 

ﺳﻮﺭﻩ ﯾﻮﻧس ﺁﯾﻪ 47

ﻭَﻟِﻜُﻞِّ ﺃُﻣَّﺔٍ ﺭَّﺳُﻮﻝٌ ۖ ﻓَﺈِﺫَﺍ ﺟَﺎﺀَ ﺭَﺳُﻮﻟُﻬُﻢْ ﻗُﻀِﻲَ ﺑَﻴْﻨَﻬُﻢ ﺑِﺎﻟْﻘِﺴْﻂِ ﻭَﻫُﻢْ ﻟَﺎ ﻳُﻈْﻠَﻤُﻮﻥَ ،،،

ﺑﺮﺍﯼ ﻫﺮ ﺍُﻣﺘﯽ ﺭﺳﻮﻟﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻫﺮﮔﺎﻩ ﺁﻥ ﺭﺳﻮﻝ ﺁﯾﺪ ﻭ ﺣﺠﺖ ﮐﻨﺪ ، ﺣﮑﻢ ﺑﻪ ﻋﺪﻝ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ ﻭ ﻫﯿﭽﮑﺲ ﺳﺘﻢ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺩﯾﺪ .

 

ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﯾﺮﺍن ، ﺯﺭﺗﺸﺖ بود .

 

 

ﺳﻮﺭﻩ ﺍﻟﺸﻌﺮﺍﺀ ( ﺷﺎﻋﺮﺍﻥ ) ﺁﯾﻪ 195، 198 ، 199

ﺑِﻠِﺴَﺎﻥٍ ﻋَﺮَﺑِﻲٍّ ﻣُّﺒِﻴﻦٍ، ﻭَﻟَﻮْ ﻧَﺰَّﻟْﻨَﺎﻩُ ﻋَﻠَﻰٰ ﺑَﻌْﺾِ ﺍﻟْﺄَﻋْﺠَﻤِﻴﻦَ، ﻓَﻘَﺮَﺃَﻩُ ﻋَﻠَﻴْﻬِﻢ ﻣَّﺎ ﻛَﺎﻧُﻮﺍ ﺑِﻪِ ﻣُﺆْﻣِﻨِﻴﻦَ

195 ﻭ ﺁﻥ (ﻗﺮﺁﻥ) ﺑﻪ ﺯﺑﺎﻥ ﻋﺮﺑﯽ ﺁﻣﺪ 198 ﻭ ﺍﮔﺮ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺮﺩﻣﯽ ﮐﻪ ﻋﺮﺑﯽ ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﻨﺪ ﻧﺎﺯﻝ ﻣﯿﮑﺮﺩﯾﻢ ، 199 ﻣﺤﺎﻝ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻔﻬﻤﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﺑﯿﺎﻭﺭﻧﺪ .

 

ﯾﮑﺒﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ آشکارا ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ : ﻗﺮﺁﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﻋﺮﺏ ﺯﺑﺎﻧﻬﺎ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻧﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎ ﭘﺎﺭﺳﯽ ﺯﺑﺎﻧﻬﺎ .

 

 

ﺳﻮﺭﻩ ﺳﺠﺪﻩ ، ﺁﯾﻪ 3

ﺃَﻡْ ﻳَﻘُﻮﻟُﻮﻥَ ﺍﻓْﺘَﺮَﺍﻩُ ۚ ﺑَﻞْ ﻫُﻮَ ﺍﻟْﺤَﻖُّ ﻣِﻦ ﺭَّﺑِّﻚَ ﻟِﺘُﻨﺬِﺭَ ﻗَﻮْﻣًﺎ ﻣَّﺎ ﺃَﺗَﺎﻫُﻢ ﻣِّﻦ ﻧَّﺬِﻳﺮٍ ﻣِّﻦ ﻗَﺒْﻠِﻚَ ﻟَﻌَﻠَّﻬُﻢْ ﻳَﻬْﺘَﺪُﻭﻥَ

ﺍﯼ ﻣﺤﻤﺪ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﻗﻮﻡ ﺗﻮ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﯾﻢ ﭼﻮﻥ ﭘﯿﺶ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺭﺳﻮﻟﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺁﻧﻬﺎ ﻧﯿﺎﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺗﺎ ﺗﻮ ﺑﺮ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺳاﻟﺖ ﮐﻨﯽ ، ﺷﺎﯾﺪ ﮐﻪ ﻫﺪﺍﯾﺖ ﺷﻮﻧﺪ. 

 

ﻣﺎ ﺯﺭﺗﺸﺖ ﺭﺍ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ﮐﻪ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﭼﻬﺎﺭ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﮐﺘﺎﺑﺪﺍﺭ ﻭ ﻣﻮﺭﺩ ﻗﺒﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﻭ ﻣﺤﻤﺪ ﻫﺴﺘﻨﺪ .

ﻫﯿﭻ ﻟﺰﻭﻣﯽ ﻧﺪﺍﺷﺖ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺣﻤﻠﻪ ﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﺁﻥ کشتارها ﻭ ﻏﺎﺭﺕ ﻭ ﺑﺮﺩﻩ ﮔﯿﺮﯼ ﺭﺍ انجام دهند و ﻫﻨﻮﺯ ﻫﻢ این داستان ادامه دارد .

 

 

 ﺳﻮﺭﻩ ﺍﻧﻌﺎﻡ ( ﭼﻬﺎﺭﭘﺎﯾﺎﻥ ) ﺁﯾﻪ 92

ﻭَﻫَـٰﺬَﺍ ﻛِﺘَﺎﺏٌ ﺃَﻧﺰَﻟْﻨَﺎﻩُ ﻣُﺒَﺎﺭَﻙٌ ﻣُّﺼَﺪِّﻕُ ﺍﻟَّﺬِﻱ ﺑَﻴْﻦَ ﻳَﺪَﻳْﻪِ ﻭَﻟِﺘُﻨﺬِﺭَ ﺃُﻡَّ ﺍﻟْﻘُﺮَﻯٰ ﻭَﻣَﻦْ ﺣَﻮْﻟَﻬَﺎ ۚ ﻭَﺍﻟَّﺬِﻳﻦَ ﻳُﺆْﻣِﻨُﻮﻥَ ﺑِﺎﻟْﺂﺧِﺮَﺓِ ﻳُﺆْﻣِﻨُﻮﻥَ ﺑِﻪِ ۖ ﻭَﻫُﻢْ ﻋَﻠَﻰٰ ﺻَﻠَﺎﺗِﻬِﻢْ ﻳُﺤَﺎﻓِﻈُﻮﻥَ .

ﺍﻳﻦ ﻧﯿﺰ ﻛﺘﺎﺏ ﺁﺳﻤﺎﻧﯽ ﻣﺒﺎﺭﻛﯽ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﺎ ﻧﺎﺯﻝ ﻛﺮﺩﻩ‌ﺍﻳﻢ و ﺗﺼﺪﯾﻖ ﮐﻨﻨﺪﻩء ﻛﺘﺐ ﺁﺳﻤﺎﻧﯽ ﭘﻴﺸﻴﻦ ﺑﺎﺷﺪ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻣﻬمترﻳﻦ ﺟﺎﻣﻌﻪ (ﻣﮑﻪ) ﻭ ﺑﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺣﻮﺍﻟﯽ ﺁﻥ ( ام القرا ) ﻫﺸﺪﺍﺭ ﺩﻫﯽ : ﺁﻧﺎنکه ﺑﻪ ﺁﺧﺮﺕ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ (ﻛﺘﺎﺏ) ﺍﻳﻤﺎﻥ ﻣﯽ ﺁﻭﺭﻧﺪ ﻭ ﻧﻤﺎﺯﻫﺎ ( ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﺑﺎ ﺧﺪﺍ ) ﺭﺍ بجا ﻣﯽ ﺁﻭﺭﻧﺪ ،

ﺍﯾﻦ ﺁﯾﻪ ﺛﺎﺑﺖ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﮐﻪ ﻣﺤﻤﺪ ﻓﻘﻂ ﺑﺮﺍﯼ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮﯼ ﻣﮑﻪ ﻭ ﺍﻃﺮﺍﻑ ﺁﻥ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻩ ﺷﺪﻩ .

 

ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﯾﻦ ﺣﺘﯽ ﺍﯾﺮﺍﻧﯿﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻋﺮﺏ ﺯﺑﺎﻥ ﻣﯿﺪﺍﻧﻨﺪ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺍﺯ ﺍﻭ ﭘﯿﺮﻭﯼ ﮐﻨﻨﺪ ﭼﻮﻥ ﺁﻧﻬﺎ ﺩﺭ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ ﻧﻪ ﺩﺭ ﻣﮑﻪ ﻭ ﺣﻮﺍﻟﯽ آن .

 

 

ﺳﻮﺭﻩ ﻓﺼﻠﺖ ( ﺟﺰﯾﯿﺎﺕ ) ﺁﯾﻪ 3

ﻛِﺘَﺎﺏٌ ﻓُﺼِّﻠَﺖْ ﺁﻳَﺎﺗُﻪُ ﻗُﺮْﺁﻧًﺎ ﻋَﺮَﺑِﻴًّﺎ ﻟِّﻘَﻮْﻡٍ ﻳَﻌْﻠَﻤُﻮﻥَ

ﮐﺘﺎﺑﯽ ﺁﺳﻤﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺁﻳﺎﺕ ﺁﻥ ﺑﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﺟﺰﺋﻴﺎﺕ ﺑﯿﺎﻥ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﻗﺮﺁﻧﯽ ﻋﺮﺑﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺮﺩﻣﯽ ﮐﻪ ﻋﺮﺑﯽ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﻨﺪ .

ﯾﮑﺒﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ ،،، ﻗﺮﺁﻥِ ﻋﺮﺑﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺮﺩﻡ ﻋﺮﺏ ﺯﺑﺎﻥ است ﻧﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎ ﻣﺮﺩﻡ ﭘﺎﺭﺳﯽ زبان

 

------------------------------------------

جواب شبهه

اولا: 

به این نکته خیلی مهم باید توجه کرد که قرآن هم ظاهر دارد  هم باطن و تفسیر، 

پس نباید بصرف دیدن ظاهر چند آیه 

سریعاً با ناآگاهی و سطحی نگری حکم داد وشبهه ایجاد کرد

بلکه باید تفسیر قرآن و تفسیر آیات مورد نظر را هم دید

ونیز تفسیر آیات دیگری که این آیات مبهم را روشن و واضح میکنند. 

 

چون خود قرآن میفرماید :

این کتاب آیات واضح دارد و آیات مبهم و متشابه 👇👇

 

هُوَ الَّذِیَ أَنزَلَ عَلَیْکَ الْکِتَابَ مِنْهُ آیَاتٌ مُّحْکَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِینَ فی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأوِیلِهِ وَمَا یَعْلَمُ تَأوِیلَهُ إِلاَّ اللّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ کُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا وَمَا یَذَّکَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الألْبَابِ 

(7 آل عمران )

 

او کسى است که این کتاب را بر تو نازل کرد. بخشى از آن، آیات محکم (روشن و صریح) است که اصل و اساس این کتاب را تشکیل مى دهد. (و هرگونه ابهامى در آیات دیگر، با مراجعه به این محکمات روشن مى شود) و بخشى از آن، آیات متشابه است (که احتمالات مختلفى در معناى آیه مى رود، ولى با توجه به آیات محکم، تفسیر آنها روشن مى شود.) امّا کسانى که در دلهایشان انحراف است، به جهت ایجاد فتنه (و گمراه کردن مردم) و نیز به جهت تفسیر آیه به دلخواه خود، به سراغ آیات متشابه مى روند، در حالى که تفسیر این آیات را جز خداوند و راسخان در علم نمى دانند. آنان که مى گویند: ما به آن ایمان آورده ایم همه ى آیات از طرف پروردگار ماست (خواه محکم باشد یا متشابه) و جز خردمندان پند نگیرند.

 

ثانیاً :

کسانی که این شبهه را مطرح میکنند و به وسیله خود آیات قرآن استدلال کرده و ماموریت و رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله را محدود جلوه داده اند

به این نکته توجه کنند که

اگر واقعا طالب حق و حقیقت و دنبال راهنمایی اند ، 

بایداگر از قرآن و آیاتش نیز، 

برایشان اثبات شد که رسالت حضرت محمد صلی الله علیه و آله، عمومی و جهانی بوده نه محدود به یک منطقه خاص،

بپذیرند و قبول کنند 

 

ثالثا :

اگه مطرح کننده این شبهه تا اینجا حرف ما را قبول دارد و واقعاً طالب راهنمایی و هدایت هست

پس مطلب زیر را بادقت و حوصله بخواند و ببیند 

👇👇👇

 

برخی آیات قرآنی و نامه های پیامبراکرم(صلّی الله علیه وآله ) 

به سران کشورهای آن روز، 

که جهانی بودن رسالت آن حضرت، و عمومی بودن تعالیم او را برای همه بشریت اثبات میکند:

 

الف: آیات قرآن 

 

1) قُلْ یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیْکُمْ جَمِیعًا الَّذِی لَهُ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۖ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ یُحْیِی وَیُمِیتُ ۖ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ النَّبِیِّ الْأُمِّیِّ الَّذِی یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَکَلِمَاتِهِ وَاتَّبِعُوهُ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ

سوره اعراف آیه 158

 

بگو که من بر همه شما جنس بشر رسول خدایم، آن خدایی که فرمانروایی آسمانها و زمین از آن اوست، هیچ خدایی جز او نیست که زنده می‌کند و می‌میراند، پس باید ایمان به خدا آرید و هم به رسول او پیغمبر امّی (که از هیچ کس جز خدا تعلیم نگرفته) آن پیغمبری که بس به خدا و سخنان او ایمان دارد، و پیرو او شوید، باشد که هدایت یابید. 

 

🔶نکته مهم در این آیه اینست که

خداوند کلمه (الناس) را بکارگرفته که یعنی همه بشریت، 

نه کلمه (العرب) که بمعنای عرب تنها باشد. ونیز بعنوان تاکید لفظ جمیعاً راهم اضافه کرده است. 

 

 

2) وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا کَافَّةً لِلنَّاسِ بَشِیرًا وَنَذِیرًا وَلَٰکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ

سوره سبأ آیه 28

 

و ما تو را جز برای اینکه عموم بشر را (به رحمت خدا) بشارت دهی و (از عذابش) بترسانی نفرستادیم، و لیکن اکثر مردم (از این حقیقت) آگاه نیستند.

🔶کلمه (کافه) بمعنای جمیع یا همگان بکار میرود

 

این آیه به خوبی عمومیّت و جهانی بودن رسالت پیغمبر را می رساند و خود حضرت نیز فرمود: 

«بعثت الی الاحمر و الاسود؛

 من به سوی (تمامی انسانها از) سرخ و سیاه مبعوث شده ام.»

 

 

3) وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعَالَمِینَ

سوره انبیاء آیه 107

 

و (ای رسول)، ما تو را نفرستادیم مگر آنکه رحمت برای عالمیان باشی.

 

🔶عموم مردم دنیا اعم از مؤمن و کافر مرهون رحمت پیامبر خاتمند

چرا که حضرت محمد(صلّی الله علیه وآله) نشر آیینی را به عهده گرفته است که سبب نجات همگان است

منتهی عده ای از این رحمت الهی یا به عمد یا از روی بی خبری بهره نمی برند.

 

 

4) وَأُوحِیَ إِلَیَّ هَٰذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَکُمْ بِهِ وَمَنْ بَلَغَ ۚ 

سوره انعام آیه 19

 

این قرآن را بر من وحی کرده است تا شما و تمام کسانی را که این قرآن به آنها می رسد انذار کنم. 

 

🔶جمله «و من بلغ» بخوبی رسالت جهانی پیامبر صلی الله علیه و آله 

و دعوت عمومی و همگانی ایشان را اعلام می دارد. 

من بلغ، یعنی همه مردمی که قرآن به آنها خواهد رسید چه در عربستان و چه بیرون آن، وچه در آن عصر و چه بعد از آن عصر 

-------------------------------------

ب) نامه های پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله

 به نقاط مختلف دنیا 

که باز نشان از دعوت همگانی او دارد 

 

1ـ نامه به نجاشی پادشاه حبشه

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) عمروبن امیّه را با دو نامه نزد نجاشی به حبشه فرستاد،

در یکی از آنها او را به اسلام دعوت کرده بود و مقداری از آیات قرآن را در آن آورده بود، نجاشی هنگامی که نامه رسول خدا را گرفت آن را بر دیده گذاشت و از تخت خود به زیر آمد و به جهت تواضع روی زمین نشست.

سپس اسلام آورد و شهادت حق را به زبان جاری ساخت و گفت: اگر استطاعت داشتم خدمت او می رسیدم. و در جواب پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) نوشت که من اجابت نمودم و به دست جعفربن ابی طالب اسلام اختیار کردم.

پیامبر در نامه دوم به نجاشی امر کرده بود که ام حبیبه دختر ابوسفیان را که در حبشه شوهرش را از دست داده بود به عقد آن حضرت درآورده و اصحابش را که در حبشه هستند به مدینه بفرستد. او نیز قبول کرد و با دو کشتی آنها را روانه مدینه نمود.

 

2ـ نامه به مقوقس

«حاطب بن ابی بلتعه» مرد دلاور و سوارکار چابکی بود که مأمور شد نامه حضرت را به «مقوقس» حکمران «مصر» برساند، ترجمه نامه این است:

 

بنام خداوند بخشنده مهربان (نامه ای است) از محمد فرزند عبداللّه به «مقوقس» بزرگ قبطیان

درود بر پیروان حق، من تو را به آیین اسلام دعوت می کنم، اسلام آور (تا از خشم خداوند) در امان باشی، اسلام آور تا خداوند به تو «پاداش بدهد و اگر از آیین اسلام روی گردانی، گناه قبطیان نیز برتو است؛...» سفیر پیامبر اسلام خود را به اسکندریه رسانده و با زورقی خود را به کاخ مقوقس رساند، او «حاطب» را به حضور پذیرفت و بعد از خواندن نامه و مقداری فکر، گفت: اگر به راستی محمّد پیامبر خدا است چرا مخالفان او توانستند که وی را از زادگاه خود بیرون کنند و ناچار شد که در مدینه مسکن گزیند، چرا بر آنها نفرین نمی فرستد تا آنها نابود شوند؟!

سفیر پیامبر(صلی الله علیه و آله) در جواب گفت: حضرت عیسی پیامبر خدا بود شما نیز به رسالت او گواهی می دهید موقعی که بنی اسرائیل نقشه قتل او را کشیدند چرا وی درباره آنها نفرین نکرد تا خدا آنها را نابود سازد؟

فرماندار که انتظار چنین پاسخی را نداشت زبان به تحسین گشوده و گفت: «آفرین بر تو، مرد فهمیده ای هستی و از طرف شخص فهمیده و با کمالی پیغام آورده ای.»

 

در مذاکرات خصوصی بین سفیر و مقوقس او به اسلام تمایل پیدا کرد ولی از اظهار آن بخاطر ترس مخالفت قبطیان خودداری نمود و در نامه به پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) چنین پاسخ داد: «نامه ای است به محمد فرزند عبداللّه از مقوقس بزرگ قبط، درود بر تو، من نامه تو را خواندم و از مقصود تو آگاه شدم و حقیقت ترا یافتم، من می دانستم که پیامبری ظهور خواهد کرد ولی تصور می نمودم که از نقطه شام مبعوث خواهد شد، من مقدم سفیر تو را گرامی شمردم. سپس در نامه خود به هدایائی که برای پیامبر فرستاده بود اشاره می کند از جمله چهارکنیز که یکی از آنها ماریه قبطیّه، مادر ابراهیم بود، و نامه را با جمله «سلام بر تو» به پایان می برد.»

 

3ـ نامه به قیصر روم

قیصر پادشاه روم با خدا پیمان بسته بود اگر در نبرد با ایران غالب شود، به شکرانه این پیروزی بزرگ از مقر حکومت خود «قسطنطنیه» به زیارت بیت المقدس پیاده برود.

او پس از پیروزی به نذر خود جامه عمل پوشاند و پیاده رهسپار «بیت المقدس» شد. 

دحیه کلبی مأمور شد که نامه رسولخدا(صلّی الله علیه وآله) را به قیصر برساند، او پیش از آن که شام را ترک گوید در یکی از شهرهای شام بنام «بُصری» متوجّه شد که قیصر عازم بیت المقدس است لذا فوراً با استاندار «بصری» حارث بن ابی ثمر تماس گرفت و مأموریت خطیر خود را به او ابلاغ کرد.

استاندار «عدی بن حاتم» را خواست و او را مأمور کرد تا همراه سفیر پیامبر به سوی بیت المقدس حرکت کند و نامه پیامبر را نزد قیصر برساند.

دحیه وقتی به شهر «حمص» رسید کار پردازان سلطان به او گفتند باید در برابر قیصر سر به سجده بگذاری و در غیر این صورت به تو اعتنا نکرده و نامه تو را نخواهد گرفت.

«دحیه» سفیر خردمند پیامبر اسلام گفت: من برای کوبیدن این سنتهای غلط رنج این همه راه را بر خود هموار کرده ام، من از طرف صاحب رسالت محمد(صلّی الله علیه وآله) مأمورم به قیصر ابلاغ کنم، که بشر پرستی از میان برود، و جز خدای یگانه کسی مورد پرستش واقع نگردد آیا با این مأموریت و با این اعتقاد، چگونه می توانم تسلیم نظریه شما شوم و در برابر غیر خدا سجده کنم؟

منطق نیرومند سفیر، مورد اعجاب کارکنان دربار قرار گرفت، یکی از آنها گفت: شما می توانی نامه را روی میز مخصوص سلطان قرار دهی و با خواندن نامه، شما را احضار می کند.

 

قیصر نامه را گشود، آغاز نامه با «بسم اللّه» توجّه قیصر را جلب کرد و گفت: من از غیر «سلیمان(علیه السلام)» تاکنون چنین نامه ای ندیده ام سپس دستور داد نامه را ترجمه کنند.

 

(نامه ای است) از محمد فرزند عبداللّه به «هرقل» بزرگ روم، 

درود بر پیروان هدایت، من ترا به آیین اسلام دعوت می کنم، اسلام آور تا در امان باشی، خدا به تو دو پاداش می دهد(پاداش ایمان خود و پاداش ایمان زیر دستانت) اگر از آیین اسلام روی گردانی گناه «اریسیان» (کشاورزان و یا کارمندان دربار) نیز بر تو است، ای اهل کتاب ما شما را به یک اصل مشترک دعوت می کنیم...»

قیصر روم احتمال داد که نویسنده نامه همان محمد موعود انجیل و تورات باشد لذا دستور داد از بستگان او کسی را پیدا کنند که اتفاقاً با کاروان قریش به سرکردگی ابوسفیان در شام برخوردند، و آنها را نزد قیصر بردند، از آنها پرسید کسی از شما با «محمد» پیوند خویشاوندی دارد،

ابوسفیان به خود اشاره کرد، قیصر دستور داد، ابوسفیان پیش رو و مابقی پشت سر او صف بکشند و مراقب باشند که ابوسفیان خلاف جواب ندهد. پرسشها و پاسخها به این شرح است:

1ـ حسب «محمد» چگونه است؟

گفت از خانواده شریف و بزرگ .

 

2ـ در نیاکان او کسی هست که به مردم سلطنت کرده باشد؟ گفت: نه.

 

3ـ آیا پیش از آنکه ادّعای نبوت کند از دروغ پرهیز داشت یا نه؟

گفت: بله محمد مرد راستگویی بود.

 

4ـ چه طبقه ای از مردم از وی طرفداری می کنند و به آیین او گرایش پیدا می کنند؟

گفت: اشراف با او مخالفند، و افراد عادی و متوسط هوادار جدّی او هستند.

 

5 ـ هواداران وی رو به افزایش است؟

گفت: بله.

 

6ـ کسی از پیروان او تا حال مرتد شده است؟

گفت: نه.

 

7ـ آیا او در نبرد با مخالفان پیروز است یا مغلوب؟

گفت: گاهی پیروز و گاهی با شکست روبرو است.

 

قیصر به مترجم گفت که: به ابوسفیان و رفقای او بگوید که اگر این گزارشها دقیق و صحیح باشد حتماً او پیغمبر موعود آخرالزمان است.

و در پایان افزود که من اطلاع داشتم که چنین پیامبری ظهور خواهد کرد ولی نمی دانستم که از قوم «قریش» خواهد بود، ولی من حاضرم در برابر او خضوع کنم، و به عنوان احترام پاهای او را شستشو دهم و در همین نزدیکی ها قدرت و شوکت او سرزمین روم را خواهد گرفت.

 

برادر زاده قیصر گفت: محمد در نامه اسم خود را بر تو مقدم داشته است، قیصر گفت: کسی که ناموس اکبر (فرشته وحی) بر او نازل می شود شایسته است نام او بر نام من مقدم باشد.

 

نظرخواهی از سران

 

قیصر سران روم را در یکی از صومعه ها جمع کرد و نامه پیامبر را برای آنها خواند و گفت: ای جماعت روم! آیا شما خواهان سعادت و رستگاری هستید و این که ملک شما پایدار بماند و از آنچه عیسی گفته تبعیّت کنید؟ گفتند: آری، مگر چیزی رخ داده است؟

گفت: از این پیامبر عربی متابعت کنید وقتی سخنان او را شنیدند صلیب ها را بلند و اعلان مخالفت کردند، او زمانی که از اسلام آنها مأیوس شد و برجان و سلطنش ترسید، به آنان گفت: خواستم با این پیشنهاد شما را آزمایش کنم. صلابت و استقامت شما در آیین مسیح مورد اعجاب و تقدیر من قرار گرفت. پس آنها او را سجده کردند.

 

قیصر، دحیه را خواست و او را احترام کرد و پاسخ نامه پیامبر را نوشت و هدیه ای نیز به وسیله دحیه ارسال کرد و مراتب ایمان و اخلاص خود را در آن منعکس نمود.

 

 

4ـ نامه به کسری (خسرو پرویز ایران) 

 

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله 

در آغاز سال هفتم هجرت یکی از افسران ارشد خود یعنی عبداللّه حذافه سهمی قرشی، را مأمور کرد که نامه وی را به دربار ایران ببرد، و آن را به دست خود خسروپرویز برساند، و او را به وسیله نامه به آیین توحید دعوت نماید، متن نامه چنین است:

 

«بسم اللّه الرحمن الرحیم 

از محمد رسول خدا به کسری بزرگ فارس، سلام بر کسی که از هدایت پیروی کند و به خدا و رسولش ایمان بیاورد و به یکتایی خدا شهادت داده و به رسالت پیامبرش گواهی دهد که او را خدا به سوی همه مردم فرستاده است تا زنده ها را انذار کند. اسلام بیاور تا در امان بمانی و اگر از ایمان و اسلام امتناع کردی، گناه ملّت مجوس به گردن تو خواهد بود.»

 

«حکیم نظامی» شاعر معروف، این حقایق تاریخی را به نظم و شعر درآورده، 

چنین می گوید:

 

تو ای عاجز که خسرو نام داری 

وگر کیسخروی صد جام داری

مَبین در خود که خود بین را بصر نیست 

خدا بین شو که خود دیدن هنر نیست

گواهی ده که عالم را خدایی است

نه برجا و نه حاجتمند جائی است

خدایی کادمی را سروری داد 

مرا بر آدمی پیغمبری داد

 

هنگامی که کسری، نامه پیامبر را خواند، آن را پاره کرد و گفت: او بنده من است، این گونه برای من نامه می نویسد، دستور داد عبداللّه نامه رسان پیامبر را از قصر بیرون کنند،

 

 حکیم نظامی در این باره نیز می گوید:

 

چو قاصد عرضه کرد آن نامه تو (پیامبر) 

بجوشید از سیاست خون خسرو

خطی دید از سوار هیبت انگیز 

نوشته از «محمد» سوی پرویز

کرا زهره که با این احترامم 

(ظاهرا زهره یعنی جرئت و شجاعت) 

نویسد نام خود بالای نامم

درید آن نامه گردن شکن را 

نه نامه بلکه نام خویشتن را

 

عبداللّه وقتی به مدینه رسید جریان را گزارش داد، 

پیامبر از بی احترامی «خسرو» سخت ناراحت شد و فرمود: «اللّهم مزّق ملکه؛

خدایا رشته سلطنت او را پاره کن»

 

 

نامه کسری(خسرو پرویز) به باذان

 

باذان که از طرف کسری در یمن بود نامه ای از کسری دریافت کرد که در آن آمده بود: به من گزارش رسیده است که مردی از قریش در مکه مدّعی نبوت است دونفر از افسران خود را به سوی او بفرست تا او را دستگیر کرده نزد من آورند، باذان قهرمان خود بابویه (یا فیروز) و خرخسره را روانه حجاز کرد،آن دو بعد از طایف روانه مدینه و بعد از راهیابی به محضر پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله 

پیغام باذان را اعلام کردند پیامبر اکرم با کمال خونسردی سخنان آنها را گوش داد، پیش از آن که به پاسخ گفتار آنها بپردازد، آنها را به اسلام دعوت نمود، هنگامی که پیامبر آیین اسلام را به آنها عرضه داشت بندهای بدن آن دو می لرزید 

سپس فرمود: امروز بروید، فردا من نظر خود را به شما اعلام می کنم.

در این هنگام فرشته وحی نازل شده و پیامبر را از کشته شدن «خسروپرویز» یا کسری آگاه ساخت. 

 

فردای آن روز که نمایندگان فرماندار یمن به حضور آن حضرت رسیدند، 

پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: پروردگار جهان مرا مطّلع ساخت که دیشب هفت ساعت از شب گذشته «خسروپرویز» به وسیله پسرش «شیرویه» کشته شده و پسر بر تخت سلطنت نشست. 

 

شبی را که پیامبر معیّن فرمود: شب سه شنبه دهم جمادی الاولی سال هفت هجری بوده است.

 

 مأموران باذان گفتند: مسئولیت این گفتار شما به مراتب بالاتر از ادّعای نبوتی است که شاه ساسان را به خشم آورده است ماناچاریم جریان را گزارش دهیم.

 

 حضرت فرمود: گزارش دهید و نیز به او بگویید که

«انّ دینی و سلطانی سیبلغ الی منتهی الخف و الحافر؛ 

آیین و قدرت من به آن نقطه ای که اسبهای تندرو به آنجا می رسد خواهد رسید (کنایه از این که دین من کشور کسری را فرا می گیرد) و اگر اسلام آوردی تو را در این حکومت که در اختیار داری باقی می گذارم و بر قوم خودت نصب می کنم.» 

 

آنگاه رسول خدا برای تشویق، کمربند گرانبهایی را که برخی رؤسای قبایل به او هدیه داده بودند، و در آن طلا و نقره بکار رفته بود به مأموران (باذان) داد،

 

 بعد از آن که  باذان از خبر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، اطلاع پیدا کرد

گفت: اگر این گزارش درست باشد حتماً او پیامبر آسمانی است و باید از او پیروی کرد. 

 

چیزی نگذشت که نامه «شیرویه» به دست باذان رسید که من «خسرو پرویز» را کشتم زیرا او اشراف را کشته و زندانی کرده بود، تو از مردم آن سامان برای من بیعت بگیر و هرگز با شخصی که ادعای نبوت می کند و پدرم بر ضد او دستور داده بود، با خشونت رفتار مکن تا دستور مجدد من به تو برسد.

 

هنگامی که نامه شیرویه به باذان رسید، گفت: این مرد پیامبر است.

سپس باذان اسلام آورد و کلیه کارمندان حکومت وقت که از فارس در یمن بودند اسلام آوردند.

بابویه: به باذان گفت: من هرگز با کسی سخن نگفته بودم که دارای چنین هیبتی باشد. باذان گفت: او را نگهبانی هم هست؟ گفت: نگهبان ندارد. و سرانجام در طی نامه اسلام خود و کارمندان حکومت را به حضرتش ابلاغ نمود.

 

 

نتیجه این که :

همه آنچه گفته شد دلالت قطعی بر عمومیت و جهانی بودن رسالت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله دارد

و این بر هیچ انسان منصف و طالب حقی پوشیده نیست. 

 

 (والسلام علی من اتبع الهدی) 

سلام بر کسی که از هدایت پیروی کرد.

-------------------------------------

 

🔶این نامه ها با اسناد آنها در تاریخ ثبت و ظبط شده و موجود است. 

 

🔶نامه ‏​های پیامبر در مجموعه ‏ای تحت عنوان «مکاتیب الرسول‏» تالیف علی احمدی در سال 1363 به چاپ رسیده است.

 

منابع :

 

ـ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج 1 ص 258

 

ـ یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج 2 ص77

 

ـ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج 2 ص 88

 

ـ ابن هشام، السیره النبویه، ج 1 ص 69؛ علی بن برهان الدین حلبی، السیره الحلبیه، ج 3 ص 246

 

ـ تاریخ طبری، ج 1، ص 297

 

ـ ابن اثیر، الکامل فی‌التاریخ، ج 2 ص 145

 

ـ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج 1 ص 260

 

ـ بلاذری فتوح البلدان، ص 97؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج 1 ص 261

 

ـ حلبی ـ السیره الحلبیه ـ جلد 3

 

ـ موسوی ـ نبی‌الرحمه ـ جلد 1

این منابع بنقل از سایت مشرق میباشد. 

 

 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی